Sunday 14 August 2011


1371 ( 1992) مسعود به اين باور بود که مجاهدين هنوز وارد مرحلهء حکومت سازی نگردیده اند؛ اما نشست سران مجاهدين در "دالان سنگ" پنجشیر به اين نتيجه رسيد كه حكومت كمونستی كابل بايد از بين برود.
رهبران مجاهدين از سقوط رژیم كابل به رهبری احمد شاه مسعود استقبال کردند . حكمتيار تلاش داشت به صورت یکجا نبه در سازش با خلقی ها بدون توجه به فیصله های مردم و مجاهدین قدرت را در کابل انحصار کند.
در مكالمهء تلفونی كه از طريق راديو و تلويزيون نشر گرديد ، حكمتيار به سخنان مسعود در رابطه به حمله نكردن بالای شهر كابل اعتنایی نكرد.
بعد از سقوط آخرين مواضع دولت در بگرام ، زمینه سقوط رژیم کابل مساعد گردید . حکمتیار با استفاده از این فرصت داخل شهرشد. گروه وابسته به حکمتیار دروازه های زندان را باز كردند و همهء زندانیهای جنایی را رها كردند. گروه حکمتیار د ست به ویرانی و از بین بردن دوسيه ها و سوابق اداری ، در ادارات کابل زد. به اين ترتيب تهداب حكومت جديد را از بين بردند. علاوه بر اين ده ها هزار مجرم مسلح كه ديپو های سلاح را ربوده بودند ، در شهربه چپاول گری آغاز کردند. در شهری که نه ارتش ، نه پوليس و نه كدام قدرت امنيتی ديگری وجود داشت ؛ داكتر نجيب به دفتر ملل متحد در كابل پناهنده شد.
پيش از حركت قوای مسعود به اطراف كابل ، مسعود برایآن ها هدايات روشنیدر بارهء طرز برخورد و روش با مردم كابل داد و گفت كه مگذاريد كابل با امكانات نوی كه دارد هدف اصلی تان را که حفاظت از مردم كابل است فراموش تان سازد .
 نیرو های مسعود به خاطر حفظ امنیت و دفاع از مردم مظلوم کابل با غارتگران و چپاول گران شهر کابل به مقابله پرداخت.همچنان نیرو های احمد شاه مسعود حفاظت دفتر ملل متحد در کابل را نیز به عهده گرفت.
دوستان و هوا داران مسعود كه از محبوبيت او در بين مردم با خبر بودند،خواستند تا مسعود خود دولت آينده را اعلام و رهبری كند .
با آن كه شهر كابل تحت تصرف نيرو هایمسعود بود ، او تمام مسوؤليت را به رهبران سياسی داد و خود پا از اين قضيه برون كشيد تا بهانه یی برایادامه جنگ وجود نداشته باشد.
به تاريخ 05/02/1371 (25/4/1992) يعنی يك روز قبل از رسيدن به كابل، شورای رهبری مسعود رابه عنوان رييس شورایفرماندهان و وزير دفاع دولت نو بنیاد اعلان كرد . رييس جمهورمجددی با اعضای كابينه به تاريخ 08/02/1371(28/04/1992) به كابل رسيد.
پيروزی مجاهدين نه تنها پيروزی در مقابل قوای متجاوز روسی و حكومت دست نشانده آن بود، بلكه پيروزی در مقابل آی اس آی پاكستان نيز بود. پاکستان که در صدد به قدرت رساندن مهره خود حكمتيار بود و به همين منظور هميشه او را در مقابله با مسعود مساعدت مي كرد، با این پیروزی، از نظر سیاسی به شکست مواجه شد.
درين مرحله كشورهای همسايه، چون پاكستان ، ايران و ازبكستان هر كدام به منظور به قدرت رساندن يا سهم بيشتر داشتن نيروهای طرفدار شان به حمایت از آن نيرو پرداختند كه این عمل آغاز گر جنگ داخلی در افغانستان شد. همسایه گان اين دخالت را « جنگ داخلی » ناميدند تا بدین سان پرده به روی عملکرد مداخله گرانهء خود کشیده باشند. ازين تاكتيك شوروی ها هم استفاده كرده بودند.
پاكستان كه ديگر اميدش را از دست داده بود ، شیوه ها و تاكتيك دخالت خود را تغيير داد ه و با پشتيبانیبعضی كشور های عربی طالبان را ساخت . طالبان كه توسط ارتش پاكستان با سلاح مدرن مسلح گرديده بودند، با ترور يست های بين المللی درولايات جنوب افغانستان لانه گزیدند. آن ها افغانستان را جای مناسبی برایفعاليت های شان پيدا كرده بودند. مسعود در برابر این موج ایستاد و به مقاومت پرداخت.
 به باور بن لادن: « تا وقتیكه مسعود زنده است ما پيروز نخواهيم شد .»
خانه ء پدری مسعود در كارته پروان توسط كمونیست ها ضبط و تبديل به يك مكتب ابتدايیگرديد بود. مسعود در زمان حکومت مجاهدین در کابل آن را همچنان در خدمت آموزش و پرورش گذاشت .[11] 
مخالفین دولت در شورایی به نام شورای هماهنگی که توسط کشور های ایران، ازبکستان و پاکستان حمایت می گردید، جمع شده بودند. به تاريخ 11/10/1372 (1/1/1993) اين شورا دست به يك كودتا عليه دولت جديد افغانستان زد. مسعود که در آن زمان وزير دفاع افغانستان بود، توانست اين هجوم را به شکست مواجه كند .
 حكمتيارکه خواهان تشکیل كانفدراسيون پاكستان افغانستان بود، برای اين هدف با همه توانايی خود مي جنگيد .
حكومت پاكستان برایحكمتيار دستور داده بود تا شهر كابل را تحت حملات راكتی قرار بدهد . اين جانب گيری و دخالت پاكستان به شليك كردن روزانه 3000 راكت به شهر كابل انجاميد كه باعث كشته و زخمی شدن هزاران باشنده كابل و خرابی شهر گرديد .
 تلاش های مسالمت آمیز مسعود برای رسیدن به یک تفاهم ملی، جایی را نگرفت. کشور های آتش افروز به بهانه های قومی، زبانی و مذهبی به داغ ترشدن این کوره پرداختند.
دشمنان مسعود برای رسیدن به هدف، نه تنهابه حملهء نظامی، بلكه به دهشت افگنی و ایجاد ترس میان مردم كابل نیز می پرداختند . حكمتيار كه نماينده اش به حيث صدر اعظم در شهر كابل موجود بود ، تمام راه هایاكمالاتیرا به روی باشنده گان كابل بند كرد . مواد غذايیبه شهر نمیرسيد . هدف از این عمل بیزارساختن مردم از دولت مجاهدین بود .
گلبدين با این روش موفق به ایجاد فاصله میان مردم و دولت گردید. پرتاب هزاران راكت در شهرخواب، راحت و زنده گی مردم را گرفته بود.مردم توقع داشتند كه مسعود بتواند كنترول كلی را به دست داشته باشد .

مسعودبرای اينكه مردم غير نظامی هدف راكت هایكور قرار نگیرند، تلاشش به ثمر نرسید. پاكستان ميدانست که توان شکست دادن مسعود را از راه نظامی ندارد. راهی را گزید تا او را به عقب نشینی وادارد.
آخرین بهانهء حکمتیار که کنار رفتن مسعود از پست وزارت دفاع بود ، نیز جلو راکت پرانی حکمتیار را نگرفت.
مسعود در برابر حملات تجاوز گرانهء پاکستان ایستاد وکوشش های پاكستان برای از بین بردن نيرو های مسعود شکست خورد.
پاكستان با خريدن و فريب دادن رهبران و گماشته گانی از احزاب و تنظيم ها، توانست كه مقاومت را بد نام و از طرفداری مسعود در بين مردم بكاهد .
در سال 1373(1994) يك كنفرانس در سه قسمت ترتيب شد . اولين جلسه آن با عضويت 15 ولايت صورت گرفت . در جلسه دوم آن 25 ولايت عضويت داشتند كه از تاريخ 29/4/1373 تا 3/5/ 1373(20/7/1994 تا 25/7/1994 ) ادامه يافت . در اخير اين كنفرانس شورایعالیاسلامی تشکیل شد .
درين كنفرانس ، شخصیت های سياسی، فرهنگيان ، واليان ، قومندانان ، بزرگان و مجاهدين شامل بودند . مقصد ازين مجلس انتخاب رهبر دولت آينده كشور بود .
مانند ديگر مردم افغانستان مسعود نیز این جلسه را قدمی به سویدمكراسیو انتخابات آزاد می دید. او طرفدار كانديداتوری داكتر يوسف اولين صدراعظم انتخاب شدهء زمان ظاهر شاه بود .
قرار بود رئیس جمهور درین کنفرانس شرکت نداشته باشد تا اجلاس بتواند در رابطه با تعیین رهبر آینده به نتیجه برسد. کنفرانس با شرکت رییس جمهور بدون دستآورد پایان یافت.
درین زمان طالبان چند ولایت را با جنگ و دادن پول به دست آوردند که بیشتر آن قبلاً نیز تحت حمایهء حکمتیار و پاکستان بود.
 مسعود فیصله شورای رهبری دولت را مبنی بر حضور حکمتیار به حیث صدراعظم در کابل با نا گزیری تمام پذیرفت. در داخل دولت هم افرادی بودند که با حکمتیار همنظری داشتند و او را به كابل استقبال کردند . بالآخره او پست صدارتی را كه در اول برايش داده بودند، اشغال نمود. او صدراعظم دولتی شد كه چند سال برایويرانی آن جنگ كرده بود .
دراوایل سال 1375(1996) مسعود به ميدان شهر كه تا چندی پیش پايگاه حکمتیار بود، به تنهايی رفت تا با رهبران طالبان ديدن كند. [14]درآن زمان مسعود با ملا ربانی دیدارداشت و در بارهء خاتمهء جنگ باوی صحبت كرد. از طالبان خواست تا نماينده گان خود را به كابل بفرستند وراه حل اختلافات را پيدا كنند . به همين سبب چهل نفر از جانب دولت انتخاب گرديد و بايد چهل نفر ديگر از طرف طالبان معرفیميشد ، تا آنها با هم بنشينند و حل اختلاف نمايند . اما اين چهل نفر از طرف طالبان هيچ وقت معرفی نشد . با و جود چندين بار درخواست معرفی اين چهل نفر از طرف دولت، طالبان هر روز حملات خود را بالای كابل ادامه ميدادند .
مسعود موفق شد كه ازين مذاكرهء روياروی با طالبان جان سالم برد .
در 4/7/1375 ( 26/9/1997) شهر كابل تحت بمباردمان شديد طالبان و القاعده و پاكستان قرار گرفت . مسعود به نيرو تحت فرماندهيش ـ امر داد كه كابل را ترك كنند .او اين كار را به خاطر حفظ جان شهريان كابل نمود . زيرا اگر نيروهای او در كابل مقاومت مي كردند جنگ كوچه به كوچه در مي گرفت كه باعث كشته شدن صد ها نفر ميشد . او به طرف پنجشير عقب نشينی كرد .
حكمتيارنیز كه راه ديگری نداشت با تمام اعضای کابینه خود به پنجشیر رفت واز آن جا توسط هلیکوپتر مسعود به ايران رفت و اقامه اختيار كرد و بعدها اظهار نمود که مسعود هدف ترور او را داشت. مقاومت مردم افغانستان تحت رهبری مسعود در زماني كه دوست و دشمن فكر مي كردند كه ديگرکسی توانايی مقاومت با طالبان را ندارد، دوباره آغاز شد.
زمانیكه همه رهبران کشوررا ترک گفتند ، مسعود در کنار مردمش ایستاد، مردم بدون در نظرداشت قومیت، مذهب و گرایش های سیاسی زیر فرمان او گرد آمدند. مسعود تا پای جان، درد ها، تلخی هاو شکنجه هایی را که مردمش دید، او نیز تجربه کرد .
احمد ولی مسعود در تماس تلفونی كه در آن زمان با احمد شاه مسعود داشت؛ گفت كه همه دوستان مي خواهند كه شما هم برای مدتی وطن را ترك كنيد . مگر او در جواب چنين گفته بود :«...آيا اين انصاف هست كه زمانی به كابل بوديم ، بالایمردم حكومت كرديم . مردم ما را قبول داشتند . و ما تعهد سپرديم بخاطر دفاع از مردم ، بخاطر دفاع از استقلال ، به خاطردفاع از افغانستان . حال كه مردم در مشكل قرار دارند ، آيا آن ها را ترك بگوييم ؟ آيا واقعاً اين انصاف است؟ من فكر نمی كنم كه اين انصاف باشد . من تا آخرين قطره خون درين كشور می ايستم . مقاومت مي كنم . خدا خواسته باشد ، مطمين هم هستم و اميد وار كه افغانستان روزی آزاد می شود .»
پنجسال مقاومت عليه طالبان ، تجاوز پاكستان و بن لادن يك مقاومت درخشان در تاريخ افغانستان بود.
نبوغ نظامی مسعود در فرماندهی نيرو هايش و شيوه نبرد او در مقابل نيرو های متجاوز به او لقب عقاب هندو كش را داده بود.
در زمستان 1375 ( 1996) مسعود تمام قوت هایمخالف طالبان را به دور يك محور جمع كرد . اين محور را جبهه متحد ملیبرای نجات افغانستان نام گذاشتند.
اگر چه در پاكستان و مطبوعات غرب جبههء مقاومت را اتحاد شمال ياد میكردند؛ اما در واقعيت اين مقاومت نماینده گی از تمام افغانستان می کرد.
اعضای شناخته شدهء جبههء متحد قرار ذيل بودند :
از ساحات و ولايات مركزی افغانستان ـ فرمانده انوری ، سيد حسين عالمیبلخی ، سيد مصطفی كاظمی، اكبری ، محمد علی جاويد ، كريم خليلی، فرمانده شير علم ، عبدالرب رسول سياف.
از ولايات غرب و جنوب غرب افغانستان ـ فرمانده محمد اسماعيل خان ، داكتر ابراهيم ، فضل كريم ايماق.
از ولايات شمال ـ جنرال دوستم ، حاجیرحيم ، فرمانده پيرم قل ، حاجیمحمد محقق ، قاضیكبير مرز بان ، فرمانده عطا محمد ، جنرال ملك .
از ولايات مشرقیافغانستان ـ حاجیعبدالقدير ، فرمانده حضرت علی، فرمانده جان داد خان ،عبدالله واحدی.
از ولايات شمال شرق افغانستان ـ فرمانده قطره ، فرمانده نجم الدين.
از ولايات جنوب ـ فرمانده قاری با با ، نور زايی ، هوتك .
و به اين سان اتحادیكه فقط از رهبران شمال شكل گرفته باشد تا بتواند اتحاد شمال ناميده شود ، هرگز وجود نداشته است . اين گونه تبليغات ادعای مقاومت افغانستان را كه از تمام مردم افغانستان نماينده گیمي كرد ؛ زير سوال برده و از نام نيك آن مي كاست .
در تمام سال های مقاومت در برابراتحاد شوروی و بعدها در برابر طالبان و تروريزم جهانی، رفتار بشر دوستانه مسعود در مقابل اسيران جنگی، مشهور بود . اسيران جنگی در پنجشير ميتوانستند با خانواده های شان تماس بگيرند و نامه بفرستند و هم غذايی را كه رزمنده گان مقاومت مي خوردند برای اسيران نيز تهيه مي گرديد. اسيران جنگی حق گشت و گذار را در داخل پنجشير دارا بودند .
ملا يار محمد يكیاز رهبران طالبان بعد از آزادی اش از زندان نيرو های مقاومت گفت : « مسعود فرزند واقعی ملت افغان است . يكبار ايستاد و مبارزه كرد و اكنون باز هم در مقابل يك تجاوز گر خارجی ايستاده است و می جنگد.»
1376 (1997) مسعود، رهبران جبهه متحد را به نشستی فرا خواند تا دررابطه با توظيف صدراعظم آينده افغا نستان تصميم اتخاذ نمايند . عبدالرحيم غفورزی كانديدای كرسیصدارت بود وبه اتفاق آراء به حيث صدراعظم غير وابسته به تنظيم های جهادی انتخاب گرديد . صدراعظم جديد خط مشیخود را از طريق تلويزيون بلخ به مردم اعلام كرد كه مورد استقبال گرم مردم نيز قرار گرفت . بعد از كنفرانس بی نتيجهء هرات 1373 (1993) اين قدم ديگری بود به سوی تشكيل يك حكومت مردمی.
در آن هنگامي كه مسعود سربازان ملبس با لباس نظامی را به سوی دروازه های كابل سوق داد ، هوا پيمای حامل صدراعظم جديد در باميان سقوط كرد . با مرگ غفورزی، اميد واری مسعود برای تشكيل و استحكام پايه های يك حكومت، به يأس مبدل شد . پس از مدتی مسعود نيرو هايش را از شمال كابل دوباره به پنجشير عقب كشيد .
مسعود بدون موجودیت یک حکومت دلخوا ه و مورد قبول مردم باردیگر نمی خواست وارد كابل شود.
پس از عقب نشینی از کابل و سیل مهاجرت به سوی پنجشیر، شمار باشنده گان آن دره چندین برابر افزوده شد. مسعود توانست به کمک موسسات امداد، درب مکاتب را باز گشایدکه درآن میان تعدادی از مکاتب دخترانه نیز بود . با وجود اندک بودن امداد، موجودیت این مکاتب یگانه زمینه یی بود برای آموزش و پرورش دختران و پسران .
زمانی که مسعود سخن از تروریزم ، القاعده و بن لادن می راند ، در غرب کمتر کسی تصویر روشنی از آن داشت.[15] در سال 1377 اوليويی رای (Olivier Roy) و دوپانفلی (DePonfilly) در مقاله یی نوشتند:
« مسعود هرگز نفهميد كه چرا « سی آی ای» و پنتاگون تصميم گرفته اند دشمن وی ، گلبدين حكمتيار را برای حمايت عليه او انتخاب كنند. مسعود در آرزوی يك ملت واحد و يك پارچه در افغانستان و همچنان انتخابات در اين كشور بوده است .»
در اثر کوشش نماینده گان پارلمان اروپا که پس از دیدار با مسعود حقایق تجاوز خارجی برای شان روشن شد . مسعود در اپریل 2001 از طرف پارلمان اروپا به پاریس دعوت شد تا توجه جهانیان را به مبارزات مردم افغانستان در برابر تجاوز گران معطوف کند. خانم نیکول فانتن رییس پارلمان اروپایی مسعود را به خاطر در نظر داشت حقوق زنان ، لقب « قطب آزادی» داد.
رای (Roy) و دوپانفلی (DePonfilly) : « احمد شاه مسعود بر عكس مردان سياسی امروز، بالا تر از نقش خويش به هيچ وجه در فكر جا طلبی نيست . اگر اين حقيقت دارد كه مسعود به رضايت خويش كسانیرا كه به ديدنش میآيند می پذيرد ، ولی هيچ كاری نمي كند كه كسی به ديدنش بياید. وی به مشكل آماده ء صحبت با مطبوعات است . مسعود اجازه مي دهد از وی فلم تهيه شود ، چون كه وی چيزی برایپنهان كردن و كتمان ندارد .»
مسعود خطاب به جهانيان میگفت كه مردم افغانستان را در مقابل تروريزم تنها رها نكنيد ، زیرا اگر افغانستان اين جنگ را در مقابل تروریزم باخت ، جهان نيز برنده نخواهد بود. چندی بعد درستی و دقت ارزیابی مسعود به همه ثابت گردید.
چنگیز پهلوان: « امروز افغانستان مدیون همین مقاومت است . جامعه بین المللی مدیون همین مقاومت است و در واقع همه منطقه ما مدیون مقاومت است. مسعود یک شخصیت تمدن ماست . ما درین تمدن به خصوص درین قرن اخیر ، چنین شخصیتی نداشته ایم ، نه در ایران و نه در جای دیگر.این شخصیت را افغانستان به ما داد. »
احمد شاه مسعود به تاریخ 18.6.1380(9.9.2001) در خواجه بهاودین ولایت تخار در اثر حملهء انتحاری دو تروریست خارجی که به نام خبرنگار با وی مصاحبه داشتند ، جان به جان آفرین سپردو به تاریخ 24.6.1380 (15.9.2001) در تپهء سریچهء پنجشیر به خاک سپرده شد. مسعود خودش این بلندی زیبا را برای آرامگاه ابدی ش برگزیده بود .
مسعود 31 سال از عمرش را در خدمت به سرزمینش و مردمش گذراند . او می دانست که درین راه روزی جانش را از دست خواهد داد.
سبستیان یونگر گفت:« اگر مسعود شاهد زوال و سرنگونی طالبان نبود ، سر انجام مبارزاتش به پیروزی نایل گردید.»
رضا دقتی:
«باور دارم ای دوست
که زنده گی زیباست
می توان مردی را کشت
و جسمش را به خاک یکسان کرد
می توان پاره های گوشتش را از میان برد
اماهرگز نمی توان باور هایش را نابود کرد.» 


            [1] سالنمای 1382 خورشيدی كه از طرف دفتر فرهنگی و آموزشی بنياد شهيد احمد شاه مسعود به نشر رسيد.
[2] از كتاب مرد استوار و اميدوار به افق های دور.
[3] از كتاب مرد استوار و اميدوار به افق های دور.
[4] از مصاحبهء با بريگيته زومز.
[5] از يك نشريهء انگليسی.
[6] Pepe Escobar از گزارش
[7] « ميراث شير» Frankfurter Rundschau بر گرفته شده از گزارش
[8] .از مصاحبه با پيام مجاهد
[9] .از نشرات تلويزيون كابل
[10] به اين مناسبت دولت كمونيستی عيد رمضان را يك روز پس انداخت.
[11] بالای تشكيل يك دولت موقت به تفاهم رسيدند.
[12] مكتب ابتدايیهء « امير شير علی خان».
[13] نويسندهء نامدار كتاب « كيميای سعادت» (450/505 خورشيدی)
[14] در اين مذاكره طالبان فقط از مسعود دعوت كرده بودند تا داخل مذاكره شوند.
[15]پاكستان و امريكا نميخواستند مقاومت در برابر طالبان صورت گيرد. بر خلاف تجاوز شوروی ، غرب در برابر تجاوز پاكستان سكوت كرد
پیچیدگیهای سیاسی قتل احمدشاه مسعود
زمان ترور احمدشاه مسعود، که فقط ۲ روز پیش از حملات انتحاری ۱۱ سپتامبر به نیویورک بود، سوالاتی را در مورد ارتباط این ترور با حوادث نیویورک و متعاقب آن حمله به افغانستان برانگیخت. ابتدا این ترور به گروه طالبان نسبت داده شد اما طالبان هیچگاه مسئولیت آن را نپذیرفت.
این موضوع باعث شد گمانهزنیهایی در مورد دست داشتن سازمان سیا در ترور احمدشاه مسعود در آستانه حملات ۱۱ سپتامبر و طرحهای آمریکا برای اشغال افغانستان مطرح شود؛ خصوصاً که احمدشاه مسعود مخالف سرسخت طالبان بود، گروهی که با سازمان اطلاعات پاکستان ارتباط داشتند و سال های سال توسط سیا به واسطه پاکستانیها پشتیبانی میشدند. از طرفی رابطه احمدشاه مسعود پیش از مرگش با مقامات آمریکایی به تیرگی گرویده بود. در آخرین ملاقات بین احمدشاه مسعود و رابین رافائل، معاونت امور خاوری در وزارت خارجه آمریکا، رافائل به مسعود پیشنهاد کرده بود که اسلحه را زمین گذارده، تسلیم نیروهای طالبان شود که در آن سالها بیش از ۹۰ درصد خاک افغانستان را در کنترل خود داشتند. احمدشاه مسعود با سرسنگینی برای رافائل روشن کرده بود که نه تنها تسلیم طالبان نخواهد شد، بلکه از دولتهای خارجی دستور نخواهد گرفت و اجازه احداث پایگاه نظامی در افغانستان را به هیچ نیروی خارجی نخواهد داد. از طرف دیگر دولتهای ایران و روسیه از پشتیبانان مهم معنوی، مالی و تسلیحاتی احمدشاه مسعود بودند. دولت ایران طالبان را به دید دشمن مینگریست و از آغاز رابطه دوستانهای با مسعود داشت. دولت روسیه هم درگیر شورشیان چچن بود و احمدشاه مسعود را به عنوان عامل بازدارنده در مقابل نیروهای افراطی مذهبی میشناخت.
نگرانی آمریکا از رشد سازمان همکاری شانگهای
تشکیل و رشد سازمان همکاری شانگهای در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی و تصمیم قاطع اعضای آن، خصوصا چین و روسیه برای همکاریهای اقتصادی، نظامی و ضدتروریستی، رهبران آمریکا را به این فکر واداشته بود که در مقابل نیروی بزرگ «روسی- چینی» برای خود جای پایی در منطقه آسیای میانه باز کنند.
هردو کشور چین و روسیه دست به گریبان ناآرامیهایی در مرزهای استراتژیک خود بودند. در چین عامل نا آرامیها گروههای جداییطلب مسلمان اویغور بودند که در ولایت غربی ژینجیانگ در جوار مرز افغانستان و برخی نواحی قزاقستان، قرقیزستان و ازبکستان سکونت داشتند، در روسیه، مشکل بزرگ مبارزه با نیروهای 

No comments:

Post a Comment